مقدمه
در دنیای امروز، هیچ ملتی بدون وحدت، همزیستی و مسئولیتپذیری نمیتواند به عزت، استقلال و پیشرفت دست یابد. این حقیقت نهتنها در تجربه تاریخی ملتها، بلکه در آیات قرآن و روایات اسلامی نیز بارها تأکید شده است: ملتی که دچار تفرقه باشد، مستحق تحقیر و وابستگی خواهد بود.
تجربه تلخ افغانستان
افغانستان طی دهههای گذشته، قربانی تعصبات قومی، زبانی و مذهبی شده است. به جای ساختن وطن، انرژی ملی صرف تأمین امنیت همسایگان، جنگهای نیابتی و رقابتهای داخلی شد. نتیجه؟ تخریب زیرساختها، مهاجرت گسترده، و نگاه ترحمآمیز جهانیان به ملتی که روزی نماد فرهنگ و مقاومت بود.
پایان گلهگذاری؛ آغاز مسئولیتپذیری
دیگر زمان آن رسیده است که از گلهگذاریهای بیپایان دربارهٔ عملکرد ایران، پاکستان یا دیگر کشورها دست برداریم. هیچ کشوری نمیتواند افغانستان را بسازد، مگر خود افغانها. باید از قصههای مفت و شعارهای بیعمل فاصله گرفت و بهجای آن، به خودسازی ملی پرداخت.
مسئولیت سنگین حاکمان فعلی
در این میان، مسئولیت اصلی بر دوش حاکمان فعلی افغانستان است. آنان باید بیدار شوند، از تعصبات قومی و مذهبی دست بردارند، لجاجت سیاسی را کنار بگذارند و حقوق همهٔ اقوام و گروهها را به رسمیت بشناسند. تشکیل یک حکومت فراگیر، مسئولیتپذیر و پاسخگو نهتنها خواست مردم، بلکه شرط بقا و مشروعیت آنان است.
اگر این مسیر اصلاحی را نپذیرند، دیر یا زود با خشم همین ملت مواجه خواهند شد؛ مردمی که دیگر حاضر نیستند قربانی انحصارطلبی و بیعدالتی باشند.
راهحل: اتحاد، همزیستی و حکومت فراگیر
تنها راه خروج از این چرخه معیوب، اتحاد اقوام، پذیرش تفاوتها، و ساختن یک هویت ملی فراگیر است. باید از نگاههای انحصاری فاصله گرفت و به همزیستی مسالمتآمیز روی آورد. خوداتکایی، نهتنها در اقتصاد بلکه در اندیشه و سیاست، کلید عزت ملی است.
نتیجهگیری
افغانستان در نقطهای حساس از تاریخ خود ایستاده است. یا مسیر وحدت، اصلاح و عزت را انتخاب میکند، یا همچنان در گرداب تفرقه، وابستگی و فروپاشی باقی میماند. این انتخاب، بیش از همه، بر عهدهٔ حاکمان فعلی است.