درگیری های بدخشان!

تحلیلی از احمدی رشاد
5/4/1404خورشیدی

بر مبنای گزارشهای خبری رسانه های افغانستان روز یک شنبه عصر تاریخ 4 جوزای 1404 خورشیدی، درگیری شدیدی در بدخشان ولسوالی جُرم این ولایت بین نظامیان طالبان و طالبان محلی رخ داده است. گفته میشود که این درگیری، به دلیل کشت خشخاش بوده و طالبان محلی از تریاک و تجارت آن منتفع میشوند ولی والی طالبان در بدخشان بر عکس می خواهد کشت خشخاش را در این ولایت در کنترل خود داشته باشند. بر مبنای برخی گزارشها تنها کشت خشخاش نیست که سبب اختلاف بین طالبان محلی و طالبان پشتون می باشد بلکه معادن بدخشان مانند معدن طلا نیز از جمله موارد اختلافی است که گروههای مختلف از طالبان محلی و طالبان سایر ولایات به شکل غیر استاندارد از معادن افغانستان طلا استخراج میکنند!
به نظر می رسد بحران افغانستان ریشه در تناقضات قومی و تلاش حکومت برای تغییر ساختار جمعیتی افغانستان در برخی مناطق دارد و الا اکنون دیگر غیر طالبان در کشور مسلح نیست و تنها گروه حاکم است که مسلح میباشند و بر منابع و ذخائر خدادادی کشور حاکم میباشند. گزارشهای مستندی وجود دارد که مردم که زراعت خشخاش شان توسط دولت محلی یا بهتر بگویم والی ولایت بدخشان تخریب شده، بارها مورد تحقیر و اهانت قرار گرفته و حق و حقوق شان ضایع شده است اما طالبان غیر بومی که در این مناطق جایگزین شده اند، کشت خشخاش شان مورد حمایت والی ولایت بدخشان است. بارها گفته شده که در شرایط کنونی، دست زدن به ساختار طبیعی جمعیّت افغانستان به صلاح کشور نیست، اما متأسفانه حکومت همواره در تلاش بوده تا در ساختار طبیعی جمعیّت کشور مخصوصاً ساحات شمال و مرکز کشور دست بزنند و از طریق جابجایی مهاجرین وابسته به طالبان و ایجاد شهرکهای مهاجرین در صدد آن هستند تا ساختار جمعیّتی این مناطق را تغییر دهند.
ازاین روی، این بحران هیچگاه حل نمی شود و هر روز با یک بهانه و نام جدید این زخم ناسور دوباره عود میکند و مشکل می آفرینند. بحران جنگ در بدخشان، درگیری های شمال، نارضایتی عالمان در بلخ و تخار و اعتراضهای مردمی در کابل همگی به نحوی ریشه در این تلاش پنهان حکومت دارد که برای مردم محلی آشکار شده و آنها که در حقیقت از خود طالبان هستند با گروههای دیگر طالبان که خود را اصل میدانند و دیگران را مهاجر درگیری رخ میدهد.
به نظر می رسد راه حل دقیق این بحران دراز دامن، توجه به عدالت و رفع تبعیض است. گروه حاکم نباید در شرایط کنونی که جامعه در تب بحران تناقضات قومی و زبانی می سوزد، اقدام به تغییر ساختار جمعیّتی کشور نماید. می باید به شکل اصولی اکنون که امنیّت نسبی در کشور حاکم شده، ریشه های بحران شناسایی گردد و راه حلهای علمی برای آن در نظر گرفته شود یکی از راه حلهای علمی حل یک بحران، طرح بحران و گفتمانی کردن آن است تا برای مردم شناخته شود و عادی سازی گردد، انسان ها بر مبنای طبیعت خویش حریص لما منع هستند، از هر چیزی که منع میشوند به آن بیشتر حریص می شوند، تابو کردن تناقضات قومی، آن را اسطوره و آرمان دست نیافته می سازد و از این ناحیه به فرهنگ همپذیری و خود شکیبایی جمعی جامعه آسیب می زند و عناصر مختلف جامعه بر مبنای تناقضات قومی تجزیه می شوند و به جان هم می افتند.
حکومت در ابتدا باید حاکمیّت مردم بر سرنوشت شان را بپذیرند و قبول کنند که ساختار طبیعی جمعیّت افغانستان، در شرایط کنونی آتش بحران است و از اشتعال آن جداً پرهیز نمایند و در گام بعدی، بحران ریشه دار قومی را به جای آنکه تابود کنند به عنوان یک واقعیّت اجتماعی در جامعه طرح کنند تا مردم واقعیت های جاری خود را ببینند و برای حل علمی آن خود راه حل پیدا کنند. این امر به عنوان یک پروسۀ جمعی در تمام دنیا مطرح بوده و فرایند آن حل شده است و در افغانستان نیز حل خواهد شد.

درباره کاربر گرامی

همچنان چک کنید

پاسداشت فرهنگ هزارگی؛ از اصالت تا همگرایی

فرهنگ هزارگی، به عنوان یکی از کهن ترین و غنی ترین فرهنگ های افغانستان و …

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

seven + 20 =