افغانستان و پیمان‌های منطقه‌ای؛ مسیر دشوار اما حیاتی برای ادغام اقتصادی

فخریه حسنی, [10/24/2025 7:04 PM] افغانستان و پیمان‌های منطقه‌ای؛ مسیر دشوار اما حیاتی برای ادغام اقتصادی

مقدمه

افغانستان در موقعیتی قرار دارد که از منظر ژئو‌اکونومیک، می‌تواند حلقه‌ی اتصال آسیای مرکزی، جنوبی و غربی باشد. اما در عمل، این موقعیت تاکنون به منبعی برای رقابت سیاسی و امنیتی تبدیل شده، نه رشد اقتصادی پایدار.
در چنین شرایطی، عضویت و مشارکت فعال در پیمان‌های منطقه‌ای همچون سازمان همکاری شانگهای (SCO)، سازمان همکاری اقتصادی (ECO) و ائتلاف بریکس (BRICS)، می‌تواند به‌عنوان یک استراتژی بلندمدت برای تقویت پیوندهای اقتصادی، افزایش تجارت و جذب سرمایه‌گذاری خارجی عمل کند.

۱. موقعیت افغانستان در نظام همکاری‌های منطقه‌ای

افغانستان در حال حاضر عضو رسمی سازمان همکاری اقتصادی (اکو) است، در سازمان همکاری شانگهای جایگاه «ناظر» دارد و هنوز عضو رسمی بریکس نیست، اما تمایل خود را برای همکاری و عضویت آینده ابراز کرده است.
این موقعیت‌ها، هرچند محدود، نشان می‌دهد که افغانستان در مسیر حرکت به سوی ادغام منطقه‌ای قرار دارد؛ هرچند راه طولانی و پرچالشی در پیش است.

۲. منافع اقتصادی عضویت در پیمان‌های منطقه‌ای

الف) دسترسی به بازارهای جدید و گسترش تجارت منطقه‌ای

پیوستن به پیمان‌های منطقه‌ای، به افغانستان فرصت می‌دهد تا از محدودیت‌های ناشی از انزوا و تحریم عبور کند.
در قالب اکو، افغانستان می‌تواند از مسیرهای ترانزیتی و تعرفه‌های ترجیحی برای تجارت با ایران، ترکیه، آسیای مرکزی و پاکستان بهره‌مند شود.
در شانگهای نیز با حضور قدرت‌های بزرگی چون چین، روسیه و هند، امکان دسترسی به بازارهای عظیم منطقه‌ای و توسعه صادرات محصولات معدنی و کشاورزی فراهم می‌شود.

ب) توسعه زیرساخت‌های ترانزیتی و انرژی

یکی از مزیت‌های استراتژیک افغانستان، موقعیت جغرافیایی آن در مسیر کریدورهای تجاری منطقه‌ای است. عضویت فعال در سازمان‌هایی مانند SCO می‌تواند راه را برای اجرای پروژه‌هایی همچون راه‌آهن چین–قرقیزستان–افغانستان یا طرح انتقال انرژی تاپی (TAPI) هموار کند.
چنین پروژه‌هایی نه‌تنها فرصت اشتغال و درآمدزایی ایجاد می‌کنند، بلکه هزینه‌های واردات را نیز کاهش می‌دهند.

ج) جذب سرمایه و همکاری اقتصادی چندجانبه

عضویت در بریکس یا همکاری با صندوق‌های توسعه‌ای مرتبط با آن (نظیر بانک توسعه بریکس) می‌تواند افغانستان را به منابع مالی بلندمدت برای پروژه‌های زیربنایی و انرژی متصل کند.
این سازمان‌ها اغلب به دنبال سرمایه‌گذاری در کشورهای دارای منابع طبیعی و موقعیت ژئو‌اکونومیک‌اند، که افغانستان دقیقاً چنین ویژگی‌هایی دارد.

د) افزایش درآمد ترانزیتی و کاهش وابستگی به کمک خارجی

با فعال‌سازی مسیرهای ترانزیتی و مشارکت در طرح‌های منطقه‌ای، افغانستان می‌تواند از کشوری مصرف‌کننده‌ی کمک‌های خارجی، به کشور درآمدزا از ترانزیت و خدمات لجستیکی تبدیل شود.
درآمدهای ناشی از عوارض ترانزیت، حمل‌ونقل و تجارت مرزی، جایگزین بخشی از کمک‌های بین‌المللی می‌شود که پس از ۲۰۲۱ کاهش یافته‌اند.

۳. چالش‌ها و موانع ساختاری

الف) بی‌ثباتی سیاسی و ضعف حاکمیت اقتصادی

هر نوع همکاری منطقه‌ای مستلزم ثبات داخلی، نظام بانکی سالم و پیش‌بینی‌پذیری سیاست‌هاست. در غیاب این مؤلفه‌ها، حتی عضویت رسمی نیز به نتایج واقعی منجر نخواهد شد.

ب) ظرفیت نهادی و فنی پایین

افغانستان هنوز فاقد نهادهای منسجم برای اجرای پروژه‌های چندجانبه، مدیریت قراردادهای بین‌المللی و جذب سرمایه‌گذاری خارجی در سطح حرفه‌ای است.
بدون اصلاح نظام اداری و مالی، حضور در پیمان‌های اقتصادی بیشتر جنبه نمادین خواهد داشت تا اجرایی.

ج) ریسک وابستگی به قدرت‌های منطقه‌ای

پیوستن به پیمان‌هایی چون شانگهای یا بریکس، اگر بدون توازن دیپلماتیک صورت گیرد، ممکن است افغانستان را در مدار نفوذ سیاسی برخی قدرت‌ها قرار دهد.
سیاست‌گذاران باید مراقب باشند که همکاری اقتصادی به معنای واگذاری استقلال تصمیم‌گیری نباشد.

۴. تحلیل اقتصادی: افغانستان در چه موقعیتی می‌تواند سود ببرد؟

از منظر اقتصادی، سه عامل تعیین می‌کند که افغانستان تا چه اندازه می‌تواند از پیمان‌های منطقه‌ای بهره‌مند شود:

1. زیرساخت حمل‌ونقل و انرژی: بدون اتصال جاده‌ای و ریلی، هیچ توافق منطقه‌ای به تجارت واقعی منجر نمی‌شود.

2. شفافیت نهادی و جذب سرمایه: سرمایه‌گذاران به محیط امن، نظام مالی شفاف و تضمین حقوق مالکیت نیاز دارند.

3. تعامل بانکی و پولی: برای حضور در بریکس یا اکو، افغانستان باید نظام پرداخت و تبادلات مالی خود را با کشورهای عضو هماهنگ کند؛ به‌ویژه در شرایطی که هنوز از سیستم مالی جهانی جداست.

۵. نتیجه‌گیری و چشم‌انداز

فخریه حسنی, [10/24/2025 7:04 PM] افغانستان برای عبور از اقتصاد بسته و کمک‌محور، نیازمند ادغام منطقه‌ای هوشمندانه است.
پیمان‌هایی چون شانگهای، اکو و بریکس می‌توانند بستر این تحول باشند، به شرط آن‌که دولت و نهادهای اقتصادی کشور بتوانند شرایط عضویت مؤثر و شفاف را فراهم کنند.

اگر افغانستان بتواند میان شرق و غرب آسیا به عنوان پل تجاری و انرژی عمل کند، مزایای آن فراتر از اقتصاد خواهد بود: ثبات سیاسی، اشتغال پایدار و جایگاه منطقه‌ای بالاتر.
اما در غیر آن صورت، خطر آن وجود دارد که عضویت در این پیمان‌ها تنها بر روی کاغذ بماند و به ابزاری نمادین در دیپلماسی بدل شود.

درباره کاربر گرامی

همچنان چک کنید

طنز جنگی طالبان و پاکستان

  قدرت نظامی پاکستان و طالبان مانند این دو حیوان است، ولی در صحنۀ عمل …

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

nine − 2 =