پروژۀ مشترک استخباراتی غرب!
(گروههای جهادی؛ عرب-افغان)
نویسنده: احمدی رشاد
تمایل دارم ذهن مخاطبان خود را به 40 سال قبل معطوف کنم، دقیقاً زمانی که آمریکا برای متوقف کردن شوروی سابق که در افغانستان حمله کرده بود، در صدد انتقام از شرق یا بلوک کمونیسم بود. جنگی که بعدها توسط آمریکا و انگلیس و کشورهای عرب منطقه و پاکستان به یک پروژه مشترکی بنام «نیروهای جهادی عرب- افغان» انجامید. آمریکا و متحدین اش در منطقه برای مهار ایران و تغییر نقشۀ خاورمیانه به منظور تأمین امنیّت برای اسرائیل، به یک نیروی جهادی و ایدئولوژیک نیاز داشتند تا اهداف ایدئولوژیک جریان لیبرالیسم را پیش ببرند. لذا یک پروژه مشترک توسط این کشورها در منطقۀ خاورمیانه و آسیای میانه راه اندازی شد.
نیروی جهادی از منظر مقامات استخباراتی این کشورها به نیروها یا افرادی گفته میشدند، که حس انتقام از دنیای استعماری شرق و غرب داشتند و آمریکا می خواست این انرژی خفته را به نفع خود مدیریت کند. لذا این پروژۀ مشترک به منظور ساماندهی این نیروهای ایدئولوژیک که در افغانستان، شبه قاره، آسیای میانه و کشورهای عربی خاورمیانه حضور داشتند، راه اندازی گردید و می باید در چارچوب یک طرح کلان تحت نظر استخبارات کشورهای ذینفع، این نیروها آموزش، تجهیز و جابجا می شدند.
به اعتراف زنده یاد خانم بی نظیر بوتو نخست وزیر وقت پاکستان در ابتداء استخبارات آن کشور (آی.اس.آی) مسئولیت آموزش آنها را به عهده گرفته بود و هزینه های آن را کشورهای عربی به عهده داشتند، تجهیز و استفاده، مدیریت و ساماندهی آن را نیز آمریکا و انگلیس به عهده گرفتند و محصول این پروژه مشترک، تربیت و آموزش نیروهایی شد به نام «نیروهای جهادی عرب- افغان». این نیروها در حقیقت، منبع و هستۀ اصلی نیروهایی شد که بعدها در افریقا بوکوحرام، در کشورهای عربی داعش، النصره و در پاکستان و افغانستان نیز به نامهای جیش محمد، جهنگیوی، داعش خراسان و دهها نام دیگر نام نهاده شده و به فعالیتهای تروریستی به منظور ایجاد اختلاف فرقه ای، قومی و نژادی بین مسلمانان مشغول شده بودند.
بعد از تغییرات سیاسی و سقوط رژیم بشار اسد در سوریه و تضعیف حزب الله لبنان، حجم عظیم از این نیروهای به اصطلاح جهادی را به افغانستان و آسیای میانه و ایران مخفیانه منتقل کردند تا در خدمت اهداف کشورهای غربی و سیاستهای تخریبی اسرائیل در منطقه باشند. ستاد فرماندهی این نیروها در کشورهای عربی، آذربایجان، ترکیه، اسرائیل و بخشهایی از پاکستان و افغانستان قرار دارد که به انحای مختلف این نیروها را در داخل ایران، هندوستان، سینکیانگ چین، کشورهای آسیای میانه و روسیه منتقل و جابجا میکنند، تا در راستای تخریب، تغییر قدرت و جنگهای استخباراتی مورد استفادۀ اربابان نامرئی و استخباراتی خود قرار گیرند.
بر مبنای شواهد و اسناد به دست آمده از اسرائیل توسط اطلاعات ایران، در حدود 16 هزار نفر جاسوس رژیم صهیونی در ایران وجود دارند و قطعاً این نیروها به یکباره در ایران نیامده اند، بلکه در طول سالها آنها را آموزش داده و در کشورهای مختلف ارزیابی کرده و در یک سال گذشته به ایران فرستاده اند. حال ممکن است این افراد از کشورهای مختلف باشند و با تابعیت های جعلی به ایران منتقل شده باشند و عامل مهمی که در گزینش این افراد برای شناخته نشدن، نقش دارد، زبان است. ازاین رو ممکن است ایرانیان مخالف نظام، افرادی از کشور تاجکستان، افغانستان و کشورهای آسیای میانه که به زبان فارسی تکلم میکنند، برای انجام مأموریت های خرابکارانه به داخل ایران انتخاب شوند
در جنگ کنونی اسرائیل برعلیه ایران، تمرکز اصلی اسرائیل روی همین نیروهای مزدوری است که در سه تا چهار سال اخیر آنها را در قالبهای گوناگونی در ایران منتقل کرده بودند تا برای ترور، ایجاد وحشت، شورش و اغتشاش در تهران و سایر شهرهای ایران در زمان جنگ مورد استفاده قرار گیرند. آنچه جالب توجه به نظر می رسد، استراتژی پیچیدۀ تبلیغاتی است که این نیروها به کار میگیرند و در واقع، در میدان خودی با لباس خودی به نفع دشمن بازی میکنند. در روزهای اخیر گزارشهایی به نام نهادهای انتظامی و امنیتی ایران منتشر میشود که تعداد زیادی اتباع افغانی دستگیر شدند که برای اسرائیل جاسوسی میکردند، یا کوله بران عامل انتقال پهبادها به داخل ایران اند و یا فلان قوم و فلان گروه تا اختلاف و دو دستگی ایجاد کنند و اذهان جامعه را علیه گروه خاصی تحریک نمایند و الا جاسوس، جاسوس مزدوری است که برای دشمن کار میکند، چه فرق میکند ایرانی باشد یا خارجی همه را باید بر مبنای قانون دستگیر و مجازات کرد، اما هیچ ربطی به مهاجرین افغانستانی که سالها در ایران بوده اند، ندارد. این گزارشها بر فرض صحت، نشان از آن دارد که افراد دستگیر شده حالا از هر ملیتی باشد، فرق نمی کند، جزء نیروهای داعش خراسان هستند که در سالهای اخیر به ایران منتقل شده و
امیدوارم در تحقیقات مقام های امنیتی ایران این مظنّه روشن شود.
به باور من، این نیروها جزء همان پروژه مشترک استخباراتی کشورهای غربی و عربی به شمول پاکستان است که تحت اشراف آمریکا به مدیریت صهیونیستها عمل میکنند و تنها به ایرانی های مخالف نظام، عربها و افغانها نیز محدود نمی شود، بلکه نیروهای اوزبیک، ترکمن، تاجیک، اویغور و چچن را نیز شامل میشوند که پیش از آن در سوریه و مرزهای ترکیه به نفع مخالفین نظام بشار اسد می جنگیدند و در خدمت منافع اسرائیل و آمریکا بودند و امروزه بعد از سقوط بشار اسد در سوریه، به تهران و شهرستانهای ایران منتقل شده اند و باید در مقابل آنها در تهران و شهرستانهای ایران جنگید. پس فریب شگردهای تبلیغاتی رژیم صهیونی را نباید خورد و هوشیار بود که وحدت و همبستگی کنونی جامعه مقابل دشمن را توسط خودی ها درهم نشکنند.